بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-خیمه شب بازی افغانستان- دقیقا تداعی حکمت رضاش اه ومحمد رضا شاه راتداعی میکند- حملات شدید طالبان نشان میدهد که غرب وافغانستان سرانها کلاه گذاشته اند- روس ها متوجه شدند مجبور شدند با طالبان وارد مذاکرات سیاسی شوند—پر واضح استکه نیرویهای طالان و داعش از خارج تقویت میشوند درتمام ابعاد- هیچگونه ارتش مرز داری قابل ملاحظه وجود ندارد- طالبان را در دوردست درپاکستان توسط پهبادهای امریکائی غلغلک میدهند ولی پایگاه حقانی که جسبیده به مرز افغانستان- پاکستان است هیچ خطر مهمی انرا تهدید نمیکند وحتی هواپیمای مانند میک هفده که اخیرا ازرده خارج شده است که البته به روز شدن انها میتواند بافانتوم پنج وچهار بخوبی نبرد کند- ودرارتش روسیه نقش دفاعی مرزی عمل میکرد هم ندارند وکانالهائی که امریکا حفر کردند همچنان سرپا است وانهارا نابود نکردند ومورد استفاده طالبان وداعش است ومداوم شعار میهند وشعارهای جدید میدهند ومهرهای جدید می اورند ولی وضع بدتر از گذشته میشود وهمسایگان منجمله ایران را مورد اتهام میدهند که هیچگونه سندی در کار نیست وغرب میخواهدیک منطقه داغ درافغانستان باشد که بتواندحضور داشته باشد وهمسایگان استراتژیک از نزدیک دیده بانی کند وعوامل نفوذی به داخل انها ارسال کند-تا متوجه شود که ماهواره ها درست انتقال دادند یانه وجاسوسان درست مخابره کردند یا نه ویا درچه مواردی باید جاسوسی وکسب اطلاع کرد وافکار سنجی کند- تاریخ نشان میدهد کهغر میخواهد به هر طریق که شده درجهان سوم دستورات خوداش رادیکته کند—میگویند رضا شاه در رخت خواب بود وبه اخبار صبح گاهی گوش میکرد- رادیو اعلام کرد که دولت انگلستان گفته است رضاشاه ازما خواسته است فکری برای پول ایران بکنید- وما از تحقیقات مفصل مایل بودیم به دخواست رضا شاه پاسخ مثبت بدهیم- وسرانجام به این نتجه رسیدیم که پول ایران را در کشوربلژیک چاب کنیم که برای هفته اینده به تهران منتقل میشود- هم بسیارعالی چاب کردند وهم دراروپا ارزانترین است رضا شاه یک بیست سانتی به بالا پرید بلافاصله با ریس بانک مرکزی تلفنی ارتباط بر قرارکرد وازانها پرسید ایا شما چنین برنامه ای را خواستید-؟؟ ایشان گفت- که من هم مثل شما برای اولین برا است که میشنوم- درتمام موارد این چنین است یک جاده انگلستان درایران برای شمال کشید با پول ایران ومنهدسی انها که از شهرها که رضا شاه درانحا کارخانه ویا متغلات داشت وهمچنین از زمینهای ایشان میگذشت به عوامل خوداش گفت این راه برای دلگرم کردن رضاشاه کشیده است بقدری انگلستان درایران دخالت میکرد که مردم تهران درانزمان به جارو میگفتند چوب جارو وفیمت ونرخ انرا انگلستان مشخص میکند- رضاش اه که به جزیزه سنت موریس رفت- این جزیره دراختیار انگلستان بود وافراد کشورافریقای جنوبی اگر به انجا میخواستندبروند – بایدپاسپورت میگرفتند – چون انگلستان کم کم احساس انقلاب در افریقای جنوبی میکرد دراین جزیره یک بندر مهم درست کرد- که انگلیسی هارا به انجا ببرد واز طریق ان بندر به انگلستان منتقل کند رضاشاه بادیدن- پایتخت افریقای جنوبی پی به اشتباه خودبرد- وسه نفرااز محمد رضا خواست که به نزد ایشان بفرستد-محمد رضا خام بود نفر اول را فرستاد ورضا شاه به ایشان گفت پایتخت افریقایب جنوبی رادیدی واین چهبرنامه هائی بود که شما ارائه دادی ایشان گفت من جزو فرماسونری لندن بودم وطبق دستورات سفیرانگلستان درتهران برنامه میدادم- وایشان باز گشت واندونفر باوجود انکه هرچه نامه نوشت محمدرضا عمل نکرد-در زمان محمد رضا اینعمل فوقالعاد-زیادشد- من از عموی مادرم مطلع شدم یکروز کشیتی از انگلستان امده بود پانزده تاکسی اماده شده وارد بندر شد – بدون زمینه قبلی نه چراغ راهنمائی بود- نه افسرراهنمائی بود ونه شرکت تاکسی رانی وجود داشت- اینهابسیار مسائل ایجادکردن- مردم میترسیدند سوارانها شوئند وانها مداوم بوق میزدند کهمردم سرسام گرفته بودن که مردم سوارشوند واردپیادرو میشدند وبچه ها برای دین انها به وسط خیابان میامدندواسب ها رم میگردندوانهامداوم تصادف میکردند .دفعه بعد صد تاکسی امداین نحوی اداره ایران بود- حال نوبت افغانستان است